English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (536 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
The fire is fit to roast the meat. U این آتش برای کباب کردن گوشت مناسب است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grill U گوشت کباب کن
grilling U گوشت کباب کن
grills U گوشت کباب کن
carbonado U قطعه گوشت کباب کرده
gridiron U اهن مشبکی که روی ان گوشت کباب میکنند
trial and error <idiom> U یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
keystroke U برسی هر کلید انتخاب شده برای اطمینان یافتن از اینکه برای عملی مناسب است
routing U مشخص کردن یک مسیر مناسب برای پیام از شبکه , روش جدید مسیریابی داده به کامپیوتر مرکزی وجود دارد
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
fair weather U مناسب برای
fill the bill <idiom> U مناسب برای همه جا
winterish U مناسب برای زمستان
skiable U مناسب برای اسکی
running U مناسب برای مسابقه دو
suitable for children U مناسب برای بچه ها
airworthy U مناسب برای پرواز
airworthiness U مناسب برای پرواز
cantabile U مناسب برای اواز
in pride of grease U مناسب برای کشتن
fencible U مناسب برای نرده کشی
roadworthy U مناسب برای بکاربردن درجاده ها
readying U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readies U مناسب برای استفاده از یا فروش .
readied U مناسب برای استفاده از یا فروش .
gressorial U مناسب برای راه رفتن
market value U قیمت مناسب برای خریداروفروشنده
offices U مناسب برای استفاده در شرکت
office U مناسب برای استفاده در شرکت
fishable U مناسب یا مجاز برای ماهیگیری
buyer's market U بازار مناسب برای خریدار
ready U مناسب برای استفاده از یا فروش .
jump altitude U ارتفاع مناسب برای پرش چتربازان
to be [look] somewhat [the] worse for wear [person, thing] U مناسب نبودن برای پوشیدن [جامه ای]
lyrical U مناسب برای نواختن یاخواندن باچنگ
jump speed U سرعت مناسب برای پرش باچتر
sawtimber U الوار مناسب برای اره کشی
He's not suited for a doctor. U او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
fair drawing U طرح مناسب برای چاپ و تکثیر
well done [fully cooked] <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
fully cooked <adj.> U کاملا پخته [برای گوشت] [غذا و آشپزخانه]
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
broiled U کباب کردن
broil [American] U کباب کردن
cook out [American] U کباب کردن
broils U کباب کردن
grill U کباب کردن
roasted U کباب کردن
roasts U کباب کردن
broil U کباب کردن
grids U کباب کردن
barbecue U کباب کردن
grid U کباب کردن
roast U کباب کردن
carbonado U کباب کردن
broiling U کباب کردن
that is i. to this purpose U برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
ski run U سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
slot U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
amphimictic U مناسب برای تولید و تناسل واختلاط نژاد
slotting U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
slots U منطقه جلو دروازه برای حمله مناسب
beef cattle U گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
To torment ( girll ) someone . U کسی را کباب کردن
constructive placement U تعیین محل برای بارگیری یاتخلیه مناسب کشتیها
fits units with ... connection U مناسب برای دستگاه هایی با اتصال ... [الکترونیک مهندسی برق]
grill U روی سیخ یا انبر کباب کردن
grilling U روی سیخ یا انبر کباب کردن
grills U روی سیخ یا انبر کباب کردن
rotisserie U چرخ دوارجهت کباب کردن مرغ
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
sector U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
sectors U شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
to suggest it is appropriate to do so [matter] U پیشنهاد می کند که برای انجام این کار مناسب باشد [چیزی ]
fourth generation computers U زبانهایی که برای کاربر فاهر مناسب دارند و هوشمند طراحی نشده اند
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
CD WO U مناسب برای ذخیره سازی متون آرشیو و یا آزمایش ROM-CD پیش از دوباره کاری
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
drop U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropped U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drops U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping U خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
conversions U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
conversion U 1-برنامهای که برنامه نوشته شده در یک کامپیوتر را به حالت مناسب برای دیگری تبدیل میکند. 2-برنامهای که فرمت داده و کد گذاری و... را برای استفاده در یک برنامه دیگر تبدیل میکند
populate U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populates U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
populating U 1-حافظه یا انتخابهای مناسب برای کامپیوتر.2-تخته مدار چاپ شده که در سوکتهای خالی قط عاتی دارند
barbecues U بریان کردن کباب کردن
barbecue U بریان کردن کباب کردن
hand-held U کامپیوتر بسیار کوچک که در دست جا میشود مناسب برای ورود اطلاعات ابتدایی وقتی که ترمینالی فراهم نیست
enumerated type U فضای ذخیره سازی داده یا رده بندی با استفاده از اعداد برای نمایش برچسبهای مناسب انتخاب شدنی
fibre optics U لایههای مناسب شیشهای یا پلاستیکی محافظت شده برای ارسال سیگنالهای نوری که داده سریع منتقل می کنند
burger U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers U تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
wife's equity U عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
fittest U شایسته بودن برای مناسب بودن
fit U شایسته بودن برای مناسب بودن
fits U شایسته بودن برای مناسب بودن
marinade U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
marinate U [ترد کردن و طعم دارکردن گوشت با خیس کردن آن در ماست یا آب لیمو و غیره]
controlled environment U محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
marinating U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinates U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinated U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
marinate U ترد کردن گوشت با خیس کردن ان در ماست یا اب لیمووغیره
fractional T U روش تقسیم فرفیت از خط ارتباطی T با نرخ مگابیت در ثانیه به کانالهای کوچکتر کیلوبایت در ثانیه که مناسب تر و ارزانتر برای استفاده مشتری هستند
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
tailor U مناسب کردن
indispose U نا مناسب کردن
tailors U مناسب کردن
fry U سرخ کردن [گوشت]
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
tenderises U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderised U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderising U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderize U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderizes U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderizing U ترد کردن خواباندن گوشت
tenderized U ترد کردن خواباندن گوشت
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
correspound U مناسب بودن مکاتبه کردن
suit U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suits U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
suited U منطبق کردن متناسب یا مناسب کردن
slice U تیغه گوشت بری قاش کردن
slices U تیغه گوشت بری قاش کردن
assort U طبقه بندی کردن مناسب بودن
sawlog U کنده درخت مناسب اره کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
modifies U اصلاح کردن مناسب کردن
modify U اصلاح کردن مناسب کردن
modifying U اصلاح کردن مناسب کردن
kebab U کباب
barbecue U کباب
kabob U کباب
shashlik U کباب
shaslik U کباب
barbecues U کباب
droppings U کباب
kebabs U کباب
early token release U در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
CSMA CD U پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
c U رقمی در سیستم عدد نویسی مبنای شانزده که متنافر باعدد 21 در سیستم دهدهی است نام یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که مناسب برای حل مسائل است
spits U سیخ کباب
spit U سیخ کباب
stew U تاس کباب
stewed U تاس کباب
stewing U تاس کباب
skewered U سیخ کباب
skewers U سیخ کباب
irish stew U طاس کباب
skewering U سیخ کباب
stews U تاس کباب
Pity melted my heart . U دلم کباب شد
skewer U سیخ کباب
skewered U بسیخ کباب زدن
skewers U بسیخ کباب زدن
roasting jack U سیخ کباب گردنده
skewer U بسیخ کباب زدن
skewering U بسیخ کباب زدن
stewpan U قابلمه تاس کباب پزی
skewer U هر چیزی شبیه سیخ کباب
barbecued U کباب شده روی منقل
He intended to do good but was put to torture . <proverb> U آمد ثواب کند کباب شد .
skewering U هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewered U هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewers U هر چیزی شبیه سیخ کباب
skewering U سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
spitchc U کباب مار ماهی قاش کرده
sizzles U صدای سوختن کباب روی اتش
barbecued chicken U مرغ کباب شده روی منقل
sizzle U صدای سوختن کباب روی اتش
skewers U سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
skewered U سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
sizzled U صدای سوختن کباب روی اتش
dripping pan U فرفی که چکیده کباب دران میریزد
sizzling U صدای سوختن کباب روی اتش
skewer U سیخ اهنی یا چوب مخصوص کباب
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
turnspit U اسبابی که سیخ کباب را روی اتش میچرخاند
You are roasting yourself in front of the fire . U خودت را جلوی آتش که داری کباب می کنی
auto U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal U متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
liberal education U اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
autos U توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1strong
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com